با توجه به نگرش منفی و گاه تحلیل و تبیین نادرست مفهوم صبر، برداشت های ناروایی از آن شده که این خصلت را از فضلیت گاه به حد رذیلت فرو می کاهد و به جایی آن که بستری برای کمال انسانی باشد خود عاملی بازدارنده و مانعی بزرگ برای آن به شمار می آید. از این رو بازخوانی مفهوم صبر بر پایه آموزه های قرآنی ضرورتی است که می بایست انجام پذیرد.
در تاریخ کسان بسیار دیگر به غیر از پیامبران (ع) بودند که در صبر و شکیبایی اسوه های کاملی برای بشریت می باشند . از این میان می توان از حضرت زینت (س) یاد کرد که وی نه تنها در میدان کربلا و رخداد دردناک طف جلوه هایی از صبر قرآنی را نشان داد بلکه در تمام طول زندگی خویش از زمانی که در کنار مادر در دفاع از ولایت کبرا و خلافت عظما تا زمانی که در کنار امیرمومنان (ع) در برابر قاسطین و ناکثین و مارقین و تا در کنار حسن مجبتی در برابر خودفروشان اهل دین و تا در کنار سجاد برای دفاع از امامت و حریم ولایت ایستادگی و پایداری ورزید، نمونه ای عینی از صبر و مفهوم درست و واقعی از حقیقت آن را نشان داد.
در این نوشتار تلاش شده است تا با تحلیل و تبیین آموزه های قرآنی مفهوم و نیز اهمیت آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان نشان دهیم که چگونه می توان این خصلت را به دست آورد و از فواید آن بهره مند شد. بازخوانی مفهومی این واژه از دیدگاه قرآن و بیان نمونه های عینی می تواند جایگاه و اهمیت این خصلت را باز شناساند و مفهوم واقعی آن را دوباره بر ما بازتاباند.
صبر در زبان تازی به معنای شکیبایی و خودداری است. این واژه در کاربرد آن نسبت به انسان به معنای حالتی است که موجب می شود شخص خود را نسبت به فشارها، سختی ها، مشکلات، مصیبت ها و از دست دادن ها از درون پایدارو با استقامت کند و واکنش های تند و احساسی و دور از عقل و شرع بروز ندهد. به این معنا که انسان به طور طبیعی در برابر فشارهای سخت و مصیبت های جانکاه به ویژه آن هایی که ناگهانی و بدون پیش بینی بوده و از بزرگی خاصی برخوردارند، واکنش های تند و عصبی ار خود بروز می دهد و تحت تاثیر عواطف و احساسات رفتاری به دور از عقل و شرع انجام می دهد. از واکنش هایی عصبی و عاطفی که دست کم بسیاری از کسانی که اهل صبر و شکیبایی نیستند می توان جزع و فزع و آه و ناله اشاره کرد. در مراحل عاطفی شدید تر نیز رفتاری را انجام می دهند که به دور از تدبیر و عقلانیت است و بی حساب و کتاب به آب زده و اعمال و کرداری را مرتکب می شوند که هم به زودی از آن پشیمان می شوند و هم آثار بدی را به دنبال می آورد که گاه جبران آن ناممکن و ناشدنی می باشد.
با توجه به کاربردهای قرآنی واژه صبر که با مشتقات آن 103 بار در 93 آیه و 45 سوره قرآن به کاررفته است،(معجم المفهرس ) می توان بر این معنا و مفهوم تاکید کرد که مفهوم قرآنی آن به معنای فضیلتی غیر قابل انکار مورد توجه و تاکید قرآن است.
در این مفهوم صبر عبارت از تحمل و شکیبایی در برابر سختی ها و بلایا و مصیبت ها و از دست دادن جانی و مالی و مساییل مرتبط با آن در دنیاست. از این رو قرآن در آیه با برشمردن مصادیقی از این مصیبت ها و از دست دادن ها ، به ستایش صابران و شکیبا ورزان می پردازد و می فرماید: و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین ؛ و ما شما را به چیزهایی چون ترس از آینده و گرسنگی و کمبود و از دست دادن هایی در جان و مال و میوه ها می آزماییم و تو به افرادی که در برابر آن شکیباورزان هستند بشر و مژده بهشت را بده!( بقره آیه 157)
در آیه 146 سوره آل عمران شکیباورزان و صابران را کسانی بر می شمارد که در برابر مصیبت ها و هر بلا و سختی و فشاری که بر انسان وارد می شود و چیزی را از او می گیرد ، تحمل کرده و سستی و ضعف به ایشان دست نمی دهد و ناتوان و عاجز نمی شوند.
بنابراین صبر و شکیبایی در آیات قرآنی به معنا و مفهوم تحمل سختی ها و مصیبت ها و مشکلات است به گونه ای که مهار امور از دست انسان بیرون نرود و کنترل اوضاع را به دست عواطف و احساسات نپسرد و با عقلانیت و تدبیر عقل و شرع استقامت و پایداری کند تا به مقصد خویش برسد و آن چه را می خواهد به دست آورد؛ زیرا صبر و شکیبایی رمز توفیق انسان است و با آن می تواند از آزمایش و ابتلای الهی سر بلند بیرون آید.( بقره آیه 155 و آل عمران آیه 186) از این روست که مساله صبر و شکیبایی در میدان جنگ به عنوان یک اصل اساسی برای دست یابی به پیروزی بر شمرده شده است و از به مومنان صابر وعده پیروزی و طفر را می دهد .(انفال آیه 65 و 66)
برخی با برداشتی نادرست صبر را به دو دسته صبر انفعالی و صبر فعال بخش کرده اند. از آن جمله امام غزالی می نویسد: صبر بر دو گونه است: جسمانی و نفسانی. صبر جسمانی و بدنی خود نیز بر دو گونه است : گاهی عبارت از انجام دادن کارهای دشوار است و از زیر کار در نرفتن که این صبر فعال است؛ و گاهی عبارت است از تحمل و بردباری و شکیبایی در برابر ضربات سخت و بیماری های شدید و زخم های سهمگین که این صبر انفعالی است.
صبر جسمانی هر گاه با موازین شرع منطبق باشد، صبر پسندیده است؛ اما صبر تمام عیار و کامل که مورد نظر شارع مقدس اسلام است و در هر شرایطی پسندیده می باشد، صبر نفسانی است که عبارت از آن است که انسان خویشتن را از هوس و دلخواه ناروا بازدارد و خواسته های نفسانی خویش را به بند کشد و افسار اسب سرکش نفس را در دست گیرد.(احیاء علوم الدین ج 4 ص 66)
به نظر می رسد که صبر در مفهوم قرآنی حالتی نفسانی است و همواره فعال است. به این معنا که شخصی را صابر و شکیبا می داند که واکنش مثبتی را در برابر مشکلات و سختی ها و مصیبت ها از خود بروز دهد. از این رو، شکیبایی همواره در حوزه واکنش ها قرار می گیرد نه در حوزه کنش ها و فعل ها. این معنا که شکیبایی به معنای استقامت و پایداری در برابر مشکلات و کنش هایی است که از بیرون و یا درون بر شخص وارد می شود و واکنش هایی که شخص در این زمان بر پایه عقل و شرع بروز می دهد وی را در زمره صابران و جرگه شکیباورزان قرار می دهد. بنابراین کنشی نیست تا آن را فعال بنامیم .
به سخن دیگر، شخص هنگامی که با کنشی درونی و بیرون سخت و دشوار (مصیبت و بلا و جنگ و مانند آن ) رو به رو می شود، می تواند دو گونه واکنش از خود بروز دهد: گاه می تواند تحت تاثیر عواطف و احساسات قرار گیرد و شتابزده واکنشی بر پایه آن بروز دهد که در بیشتری موارد آسیب زاست و پیامد آن پشیمانی است و یا می تواند بر پایه عقل و شرع واکنشی مناسب و درخور رخداد و کنش از خویش بروز دهد که نه تنها مصیبت را کاهش داده بلکه آن را ابزار و وسیله ای برای رشد و تکامل انسانی و گامی به سوی دست یابی به هدف اصلی قرار می دهد.
البته می توان این گونه نیز به تفسیر کلام غزالی پرداخت و آن را به معنا و مفهوم درست بازگرداند. به این که گفته شود واکنش های دوگانه انسان می تواند به شکلی فعالانه و یا انفعالی باشد. به این معنا که انسان در برابر هر کنشی مصیبت بار و سخت می تواند دو گونه واکنش از خود بروز دهد که یکی واکنشی فعال است که برخاسته از بینش و نگرش عقل و شرع می باشد و دیگری واکنشی منفعلانه که برخاسته از احساسات و عواطف زودگذر است که قرآن به آن واکنش های احساسی به عنوان جزع یاد می کند.
در آیه 21 سوره ابراهیم درباره وضعیت دوزخیان می گوید که امروز دیگر تفاوتی ندارد که صبر کرده و واکنش درستی نسبت به مصیبت ها نشان دهید و یا جزع و فزع کنید که واکنشی بر پایه احساسات و عواطف است.
با این همه این توجیه نمی تواند سخن غزالی را درست کند؛ زیرا غزالی صبر فعال را انجام دادن کارهای دشوار معنا می کند در حالی که در صبر سخن از انجام دادن و آغاز به کاری کردن نیست. به نظر می رسد که غزالی شکیبایی را با مفهوم استقامت و پایداری اشتباه گرفته است. به این معنا که تفاوت روشن معنایی میان دو واژه صبر و استقامت( یعنی شکیبایی و پایداری است) صبر در حوزه واکنش ها قرار می گیرد در حالی که استقامت در حوزه کنش ها معنا می یابد. انسانی که به کارهای سخت اقدام می کند انسان صابر و شکیبا نامیده نمی شود بلکه انسانی قوی و شجاع و قوی و با استقامت نامیده می شود.
به هر حال شکیبایی و صبر در حوزه صفات اخلاقی پسندیده و فضایلی است که ارتباط تنگاتنگی با واکنش های انسانی دارد و در حوزه کنش های قرار نمی گیرد. به این معنا که کنشی که از سوی صابر و شکیباورز انجام می گیرد، بازتاب واکنشی است که در برابر کنشی انجام می شود. البته این کنش می تواند منفعلانه و بر پایه احساسات و عواطف و یا فعالانه و بر پایه عقل وشرع باشد.
قرآن به صبر فعالانه در آیه 28 سوره کهف اشاره کرده و می فرماید: واصبر نفسک، خویشتن دار باش و زمام امور را هنگام مصیبت ها و سختی ها و دشواری ها در دست بگیر و نگذار تا نفس بر تو غلبه کند و بر پایه احساسات و عواطف واکنش نشان دهی.
غزالی صبر را به چهار دسته بدنی و نفسانی و نیز نفسانی را به فعال و منفعل بخش کرده است. وی آن گاه برای هر گونه از شکیبایی و صبر با توجه به موراد و مصادیق و زمینه های بروز و ظهورش نامی می دهد. به این معنا که شکیبایی در برابر شهوات جنسی و شکمبارگی را عفت می نامد و یا شکیبایی در جنگ و کارزار را شجاعت و در برابر خشم را حلم و در ناملایمات ونگرانی ها سعه صدر و در برابر خواسته های تجملی زهد و در برابر افشاگری، رازداری و مانند آن می نامند.( همان پیشین ص 67)
به نظر می رسد که این نوع برخورد با مفاهیم قرآنی نوعی استحسان باشد. از آن جایی که بر این باوریم که هر واژه عربی خود معنایی خاصی را بر می تابد و حتی در مواردی که برخی آن را از متردافات دانسته اند می توان تفاوت ظریف و دقیقی را یافت، می بایست گفت که در بسیاری از مطالبی که غزالی بیان داشته نوعی اشتباه و خلط میان مفاهیم گوناگون صورت پذیرفته است. از این رو به جای بازخوانی کتاب احیاء علوم الدین به سراغ آیات قرآنی می رویم تا انواع و اقسامی اگر برای شکیبایی باشد بازشناسیم.
خداوند در آیه 177 سوره بقره مصادیق صبر را بیان می کند که می تواند نوعی دسته بندی و تقسیم برای صبر و اقسام آن باشد. خداوند در این آیه می فرماید: والصابرین فی الباساء و الضراء و حین الباس ؛ شکیباورزانی در هنگامه مصایب و دشواری های زندگی و فقر و نداری و زیان ها و در هنگام جنگ و کارزار.
در این آیه صبر به حسب زمینه های گوناگون آن مشخص شده است که مهم ترین مصادیق را می توان در سه دسته ، سختی ها و نداری ها و زیان ها و جنگ و کارزار شناسایی کرد. واژه باساء در آیه به معنا و مفهوم سختی و در رنجی است موجب می شود تا آدمی در تنگنا قرار گیرد و راه گریزی نیابد. این واژه هر چند با واژه باس از نظر ریشه لغوی یگانه هستند ولی از نظر مفهومی تفاوت های ماهوی دارند از این رو در کنار هم قرار گرفته اند و تکرار یک واژه برای بیان یک معنا نیست. به سخن دیگر باساء دشواری ها و کمبودهایی است که در زندگی بشر پیش می آید و آدمی می بایست برای رهایی از آن بسیار سختی را تحمل کند و فشارهای جانکاهی را به جان خرد با این همه در این حالت وی ضرر و زیانی نمی کند و از نظر مالی و جانی و عرضی نقصی در وی پدید نمی آید؛ اما ضراء فشارها و سختی ها و مصیبت هایی است که موجب می شود تا نقصی در بدنی و مالی و جانی را از خود و خانواده متحمل شود . اما باس به معنای کارزار و جنگ است که آدمی را در تنگنایی قرار می دهد که گریز از آن مگر به کشتن و اسارت دشمن شدنی نیست. به این معنا که یا می بایست بکشد و در بند گیرد و یا کشته شود و در بند گرفته شود و ذلت و خواری بردگی و بندگی دیگران را به جان و تن خرد.
در این آیه به سه دسته از مصیب هایی که انسان در زندگی با آن رو به رو می شود به طور کلی پرداخته است ولی در آیه 155 سوره بقره مصادیق جزیی تر این موارد بیان شده است. به این معنا که می توان گفت از جمله مصادیق جزیی باس (جنگ و کارزار) خوف و ترس از آینده است. آدمی هنگامی که در کارزار قرار می گیرد می ترسد ؛ زیرا هر آینه این گمانه است که کشته شود و یا به بند گرفتار آید و به بردگی رود. خوف ترس از آینده تاریکی است که از آن آگاهی ندارد ، چنان که حزن و اندوه بر گذشته ای است که از دست رفته و نتوانسته به هدف و مقصد و مقصود خود دست یابد. انسانی که هراسان و ترسان است همواره ار پیش آمدهایی در هراس است که هنوز رخ نداده است و می ترسد که این رخداد موجب شود تا جانی و مالی و عرضی را از دست دهد و یا به هدف و مقصد و مقصودی نرسد. به کاربردن خوف به جای باس در این آیه از یک نظر نوعی عمومیتی را نیز بیان می کند. به این معنا که یکی از مصادیق متناظر باس نیز می تواند باشد . به این معنا که گفته شود که خوف از نظر معنایی و مفهومی عام و باس و جنگ مصداقی از آن است . از این رو می توان باس را یکی از مصادیق خوف دانست . با این همه خوف و باس متناظر به یک دیگر هستند و دو آیه یک معنا و یا یک نوع از انواع صبر را بیان می کند که انسان می بایست در برابر این دسته از آزمایش ها و ابتلاء و امتحان الهی خود را آماده کرد و در برابر آن صبر و شکیبایی پیشه کند.
تقدم خوف بر مصادیق دیگر در حقیقت بیان این معناست که انسان بیش از هر چیز دغدغه امنیت دارد و مساله امنیت و آرامش روحی و روانی از یک سو و آرامش و امنیت اجتماعی و جانی و مالی از سوی دیگر مهم ترین دغذغه آدمی است. از این رو هنگامی که از دغدغه های آدمی سخن به میان می آید همواره از مساله امنیت سخن گفته می شود. به گونه ای که در مفهوم سعادت و خوشبخت دو عنصر امنیت و آسایش به عنوان مولفه های اساسی و بنیادین آن سخن به میان می آید. در آیات قرآن در باره جامعه برتر زمینی از جامعه ای سخن گفته می شود که آمنه مطمئنه یاتیها رزقها رغدا، سرزمینی که از امنیت برخوردار بوده و جامعه با آرامش (اطمینان ) روحی و روانی از آسایش همه جانبه برخودار می باشد. در این آیه امنیت و آرامش در کنار آسایش به عنوان عناصر و مولفه های جامعه برتر مطرح شده است.
از صفات بهشت قرآنی بر می آید که عناصر اصلی آن را امنیت و آرامش و آسایش تشکیل می دهد و انسان در آن جا دچار خوف از آینده و اندوه بر گذشته نیست ( فقدان امنیت و آرامش روحی و روانی ) و هم چنین همه چیز فراهم است و در آسایش کامل به سر می برد.( نگاه کنید سوره انسان و واقعه و الرحمان و ده ها سوره و آیه دیگر )
به هر حال فقدان خوف و دست یابی به امنیت به عنوان اساسی ترین بعد از ابعاد زندگی بشری در این آیه مورد توجه قرار گرفته است و از آن جایی که دغدغه اساسی است و بیشترین آسیب را انسان از این ناحیه متحمل می شود به عنوان نخستین موارد ابتلایی از آن یاد شده است تا هم ارزش و هم شمار آن باز نموده شود و تحمل و شکیبایی نسبت به آن را در مرحله نخست قرار دهد.
قرآن راه دست یابی به امینت و آرامش را اموری چند بر می شمارد که یکی از مهم ترنن آن ها دفع فتنه و از میان برداشتن آن است.( وفاتلوهم حتی لاتکون الفتنه) مصابره و صبر در میدان عمل و جنگ و جهاد می تواند این پیروزی را تضمین کند.( انفال آیات 55 و 56)
اما مصداق باساء، در این آیه جوع و گرسنگی است که انسان در این حالت دچار سختی و رنج و کمبودهایی در زندگی روزانه خوداست ولی دچار نقص نمی گردد و با تحمل این گرسنگی و مانند آن ها می تواند از آن رهایی یابد. شکیبایی (صبر) و بردباری ( حلم ) و استقامت( پایداری ) می تواند بهترین راه برای رهایی از چنین مشکلاتی باشد. این گونه گرفتاری ها و کمبودها که دومین عنصر از عناصر اصلی زندگی بشر را مورد هجوم قرار می دهد و آسایس وی را دچار اختلال می سازد در طول زندگی بسیار اتفاق می افتد. از این رو در آیه نسبت به نقص مقدم شده تا بیان داشته شود که در چه مرتبه ای از دغدغه های انسانی است و هم این شمار این نوع ابتلائات بیش از دیگر انواع آن است. شخص می بایست هم چنان که نسبت به آزمایش هایی که درباره امنیت و آرامش وی صورت می گیرد صبر و شکیبایی پیشه کند می بایست نسبت به مسایلی که آسایش وی را تهدید می کند و او را در رنج و کمبود می افکند شکیبایی ورزد.
بخش سوم آیه به بیان مصادیق ضراء پرداخته است. ضراء به معنای ضرر و زیان ازبهره و سود است. به خلاف خسران که زیان از سرمایه و اصل مال است. در این جا به مساله صررهایی اشاره می شود که نقصی را در مال و جان و بهره هایی آن پدید می آید. این ها هر چند که مهم هستند ولی از نظر ارزشی در آیات قرآن در مرحله سوم قرار می گیرند؛ زیرا زیان مالی و جانی زمانی که خسران نباشد مشکل اساسی نیست. انسان می تواند هر گونه ضرر و زیانی را جبران کند. تقدم مال بر جان از آن رو صورت گرفته است که مال به جان هر شخصی بسته است. سخن در این آیه از آزمون است و کسی که متحمل آزمون می گردد جانی عزیزی را از دست می دهد نه آن که جانش گرفته می شود؛ زیرا با جان ستانی و از دست دادن جان دیگر امتحان معنایی ندارد. در این آیه سخن از آزمون شخص با نقص هایی که دچار می شود. البته می توان برای نفس و نقص در آن دو معنا دیگر نیز گفت . به این معنا که گاه مراد از نقص در نفس به معنای از دست دادن بخشی از تن و بدن است مانند آن که دست و پایش بریده شود و یا چشم و گوشش را از دست دهد و گاه مراد از نقص در نفس همان از دست دادن فرزندان باشد که جزو نفس انسان است.
بنابراین سه احتمال در نفس و کمبود درآن داده می شود که در هیچ یک از احتمالات از دست خود جان شخصی که مبتلا می شود نیست ؛ زیرا در این صورت نه تنها ابتلا و امتحان معنا نخواهد یافت بلکه نقص مفهوم درستی نمی یابد؛ زیرا نقص به معنای از دست دادن بخشی از چیزی است که کامل خود را از دست خواهد داد و اگر شخص خود جانش برود در این صورت نقص نیست بلکه فقدان کل است.
به هر حال شخص مبتلا ممکن است عزیزی را از دست دهد و یا فرزندی را و یا بخشی از تن خویش را از دست دهد و دچار نقص گردد.
تقدم مال بر جان و نفس در این صورت معنای درستی می یابد؛ زیرا در این آیه مال بر نفس مقدم شده تا نشان دهد که ابتلا بر مال سخت از نفس است. این زمانی درست می نماید که جان شخص از میان نرود و باقی و برقرار باشد. این گونه است که می توان گفت که برای بیشتری مردم از دست دادن مال خویش سخت تر از دست دادن نفس است( عزیزی یا فرزندی و یا بخشی از تن و بدن) .
از دیگر مصایق ضراء و نقص و از دست دادن، ثمرات و میوه هاست . به این معنا که آزمایش دیگری که انجام می شود نسبت به سود سرمایه های مالی و جانی است. مانند آن که نوه و نبیره ای را از دست دهد و یا بهره و سود سرمایه ای او کاهش یابد و از این لحاظ دچار ضرر و زیان گردد.
با توجه به آیات قرآنی می توان به سادگی دریافت که ضبر بر چه چیزهایی از ارزش والایی برخوردار می باشد. ترتیب ذکر شده در آیه 157 سوره بقره به خوبی این معنا را باز می نماید.
برخی صبر را به دو دسته کلی صبر و خویشتن داری نسبت به خواهش های نفسانی و دوست داشتنی ها و صبر بر ناخوشایندها و ناملایمات بخش کرده اند. (قرضاوی ) ولی با توجه به مطالب گفته شده دانسته شد که اصولا صبر در حوزه دوم معنا و مفهوم می یابد و حوزه نخست به تقوا و یا مانند آن ارتباط پیدا می کند و در حوزه صبر قرار نمی گیرد. بنابراین ابتلا به خیر که در آیه 35 سوره انبیاء مطرح شده است از بسترها و زمینه های صبر و شکیبایی نیست.
امام غزالی از صبر بر سراء و کامیابی ها و رفاه سخن می گوید و آن را دشوارتر از صبر بر ضراء بر می شمارد ؛ زیرا صبر بر کامیابی همراه باتوانایی بر همه کار است و صبر در این حوزه به معنای آن است که شخص از برخی از کارهایی که توانای انجام آن را دارد ، دست بدارد.(احیاء علوم الدین ، ج 1 ص 70)
اما با توجه به آیات دانسته شد که ابتلا به خیر و سراء و کامیابی و رفاه و خودداری و خویشتن داری از آن ها به معنای صبر در مفهوم قرآنی نیست؛ زیرا هیچ یک از مصادیق عام و خاص صبر به شمار نمی آید.
به عنوان نمونه خداوند در مساله شهوات و خواستن زنان می فرماید که شما به ایشان گرایش و میل شدید دارید و دوست می دارید که با زنان باشید. ( زین للناس حب الشهوات من النساء) ولی حال اگر به جهت تنگدستی نتوانستید به زن دست یابی پیدا کنید و همسری برای خود بر گزیند ولی می ترسد که از نظر چیرگی شهوت به رنج (عنت ) بیافتند می تواند با کنیزان به جای آزادگان زناشویی کند ولی اگر صبر کند آن بهتر است. (نساء آیه 25) در این جا نیز سخن از عنت و ناملایمات و صبر و شکیبایی در برابر آن است؛ نه آن که در برابر اصل خواسته شهوانی بیایستد و صبر کند تا گفته شود که یکی از مصادیق صبر مبارزه و یا مقابله با خواهش های نفسانی است. در این آیه نیز سخن از ناملایمات و مصیبت ناتوانی و کمبود و نقصی است که دست داده و شخص را از گرفتن زن آزاده باز داشته و فشار شهوت وی را به رنج افکنده است. از این رو وی را دعوت به صبر و شکیبایی می کند. در حقیقت در تمام مواردی که سخن از صبر در قرآن آمده است مساله مصیبت مطرح است که یکی از آن ها عنت است. بنابراین به او نیز این حکم کلی می شود که : واصبر علی ما اصابک ؛ بر آن چه از مصیبت برتو وارد می شود ، شکیبایی ورز و صبرپیشه کن.(لقمان آیه 17)
درباره ایوب(ع) نیز مساله نصب و عذاب است که وی بر این دوره از مشکلات ومصیبت ها صبر پیشه می کند و خداوند می فرماید که پس از این همه درد و رنج وی را صابر و شکیبا یافتیم: وجدناه صابرا(ص آیات 41 تا 44)
یعقوب (ع) نیز در فراق از دست دادن فرزند خویش شکیبایی می ورزد ( یعنی مصداق جزیی از نقص فی الانفس به شکلی دیگر) و در این باره می گوید که شکیبایی نیکویی را پیشه می کنم .( فصبر جمیل: یوسف آیه 18)
برای این که شخص به مقام صبر دست یابد و صابر و شکیبا گردد می بایست از نظر اعتقادی و بینشی و نیز نگرشی به گونه ای باشد که مشکلات و مصیبت های گوناگون را برتابد و جا نزند. قرآن در برخی از آیات به زمینه ها و بسترهای ایجادی صبر اشاره کرده است که در این جا به برخی از آن ها پرداخته می شود.
1. هستی شناسی : انسان می بایست به این مقام بینشی دست یابد که همه هستی در دست با اقتدارفرزانه ای آگاه و دانا و توانا می گردد و هیچ چیزی از دایره قدرت وعلم او بیرون نیست. از این رو بداند که هر چیزی از بد و خوب می رسد با علم و آگاهی خداوند است. بنابراین اگر بدی و آسیبی به او رسد بداند که از سوی خداوند است و اوست که امور هستی را می گرداند و به افرادی چیزی می دهد و یا می گیرد.(آل عمران آیه 140 و نحل آیه 53) و بر این باور پافشارد که انا لله و انا الیه راجعون (بقره آیه 156)
2. سنت الهی : بر این باور باشد که خداوند سنت دارد که می بایست همگان را بیازماید و سنت آزمون و ابتلا و فتنه را بشناسد و آن را باور داشته باشد. ( بقره آیه 155 و آل عمران آیه 146) و بر این باور باشد که آزمون امت سخت تر و دشوارتر است و به گفته ایمان آوردیم نمی تواند خود را در آرامش و آسایش ببیند: احسب الناس ان قالوا آمنا وهم لایفتنون ( )
3. سنت پاداش: این که هر ایمان به آیه ای از آیات خدا و عمل به هر کار نیکوی و اطاعت از هر دستوری از دستورهای خدا و پیامبر و اولوالامر پاداشی را به دنبال خواهد داشت. پس اگر بر مصیبت ها صبر کند از خدا پاداشی در خور می یابد و بداند و باور داشته باشد که خداوند : نعم اجر العاملین الذین صبروا و علی ربهم یتوکلون ؛ پاداش انسان های پر تلاش و شکیبایی که در همه کارهایشان بر خدا توکل می ورزند بسیار خوب می دهد.(عنکبوت آیات 58 و 59) این اجر و پاداش فراتر از عملی است که انجام می دهند و فراتر از واکنشی است که نسبت به مصیبت از خود بروز می دهند.(نحل آیه 96)
4. امید قطعی به گشایش : انسان می بایست به این مساله امید داشته باشد که در پی هر تنگنا و سختی و مصیبی آرامش و آسایش و آسانی است؛ بلکه به این مقام از باور برسد که این گشایش فراتر و بیش تر و از نظر شمار نیز افزون تر از مصیبت و سختی است که بدان مبتلا شده بود. از این رو خداوند می فرماید که پس از هر عسر و سختی دو آسانی است.(انشراح آیات 5 و 6) این آسانی هم در دنیاست و هم در آخرت می باشد. به این معنا که وی دو سود در دنیا می برد و یا دست کم از گشایش و آسانی دوگانه ای برخوردار می گردد.
خداوند در آیات 41 و 42 سوره نحل بیان می دارد که این پاداش ها در همین دنیا خواهد بود و اختصاص به آخرت ندارد و ما برای صابران در همین دنیا جایگاه نیکو و پاداش خوب در نظر گرفته ایم.
5. یادکرد قهرمان صبر: انسان به طور طبیعی از الگوها پیروی می کند و آنان را سرمشق زندگی خویش قرار می دهد. الگوها به یاد می آورند که انسان هم توانا به عبور از بحران مشکلات و مصیبت هاست و هم این که این راه پیش از این پیموده شده و انسان هایی با پیروی از راه صبر و شکیبایی به پیروزی و مقصد و مقصود رسیده اند. از این رو قرآن به کسانی که گرفتار مصیبت هستند الگوهایی ار مطرح می سازد که از آن میان پیامبران اولعزم (ع) هستند: فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل ؛ پس همانند پیامبران دارای عزم و اراده قوی شکیبایی ورز.(احقاف آیه 35)
6. ایمان به قضا و قدر: یکی دیگر از مسایلی که به انسان کمک و یاری می رساند تا در برابر دشواری ها و مصیبت ها صبرو شکیبایی پیشه کند، باور به قضا وقدر است. وقتی انسان بداند که هر چیزی که انسان بدان گرفتار شده بر پایه برنامه ای از پیش تعیین شده است، مقاومت کم تری از خود بروز می دهد و جزع و فزع نمی کند. به ویژه کسانی که می دانند که این از ناحیه خداوندی حکیم و فرزانه ای است.
خداوند در آیه 22 یسوره حدید به قضا و قدر در مصیبت ها و سختی ها این گونه اشاره می کند: ما اصاب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر....؛ به هیچ کس مصیبتی در بیرون (زمین ) و یا در جانشان نمی رسد مگر آن که از پیش از این در کتابی نوشته شده باشد و خداوند این کار آسان است. بنابراین انسان نمی بایست از آن چه از دست بداده اندوهگین شود و افسوس بخورد و به آن چه به دست آورده شادمان گردد.
در این آیه از مردم می خواهد که به مصیبت های وارده به گونه ای بنگرند که از جانبت خداست و قضا و قدر حتمی است که می بایست ایجاد شود و انسان در برابرش شکیبایی کند نه آن که افسوس و حسرت بخورد و به حزن و اندوه دچار شود.
انسانی که معتقد به قضا و قدر و سنت الهی باشد واکنشی مثبت از خود بروز می دهد که همان شکیبایی و صبر است؛ زیرا می داند که سنت و قوانین الهی قابل تغییر و تحویل نیستند.(فاطر آیه 43)
این ها شماری از امور بینشی و نگرشی است که به انسان کمک می کند تا شخصی صابر و شکیبا شود.در حقیقت این مسایل و اعتقادات بستر و زمینه ایجادی صبر را فراهم می آورد.
7. ابزار تکاملی : انسان می بایست به این باور برسد که دنیا برای انسان بستری برای آزادسازی ظرفیت هاست و در این جاست که می توان راه تکامل را در پیش گیرد و به کمال شایسته اش برسد. باور به این که ابتلائات و مصیبت هایی که بر او وارد می شود بستر و زمینه ساز بروز استعدادها و توانمندی هایی است که در او سرشته شده و در این مشکلات و سختی ها خود را آزاد می سازد و به فعلیت می رساند. باور به این فلسفه وجودی بسیاری از مصیبت ها و آزمایش ها و ابتلائات توانمندسازی و ظرفیت سازی برای رشد و تکامل اوست و این که در شکیبایی است که می تواند به کمال خود برسد، یکی از بسترهای مناسب تعالی و تکامل بشر است.( فرقان آیه 20)
قرآن همان گونه که علل و عوامل ایجادی صبر توجه می دهد به آسیب شناسی آن پرداخته و علل و عواملی که مانع از ایجاد صبر در شخص می شود را توضیح و تبیین می کند. در این جا تنها به یکی از مهم ترین این موانع اشاره و بدان بسنده می شود؛ زیرا این مانع از موانع مهمی است که قرآن در چند آیه بدان اشاره می کند و حتی پیامبر (ص) را نسبت بدان هشدار باش می دهد. این مانع، چیزی جز شتابزدگی نیست؛ زیرا عاملی بسیار مهم در راه تحقق صبر و شکیبایی است.
انسان دارای طبیعتی است که وی را شتابزده می کند: خلق الانسان من عجل(انبیاء آیه 37) هر گاه کارها به مراد نرفت جام صیرش لبریز می شود و رفتاری شتاب آلوده درپیش می گیرد. از این رو خداوند به پیامبر(ص) دستور می دهد و سفارش می کند که همانند پیامبران اولوالعزم عمل کند و در کارها شتابزدگی پیشه نکند. ( احقاف آیه 35) بنابراین میان شتابزدگی و عچله از سویی و صبر ارتباط معنا داری است. این آیه به صراحت بیان می کند که هر گاه شتاب از دری آمد صبر از دری دیگر گریخت. بنابراین لازم است انسان خود را کنترل و مهار کرده و نگذارد تا غریزه و یا فطرت و یا طبیعت شتابزدگی بر وی چیره شود؛ بلکه تلاش کند تا آن را نیروی عقل و خرد و تقوا مدیریت کند و نگذارد تا بر جان و قلب و عقلش حاکم گردد.
بنابراین می توان گفت که از جمله موانع ایجادی بلکه مهم ترین و اساسی ترین مانع که قرآن برای صبر بر می شمارد، شتابزدگی است که همگان می بایست نسبت به آن حساس و هوشیار باشند.
امیرمومنان علی (ع) می فرماید : ینزل الصبر علی قدر المصیبه و من ضرب یده علی فخذه عند مصیبته خبط عمله ؛ صبر به اندازه مصیبت نازل می شود و هرکس در هنگام مصیبت با دست بر رانش بزند عمل را از میان برده و پاداشش را از دست داده است.( نهج البلاغه ، صبحی صالح ص 495)
هم چنین می فرماید: اگر صبر پیشه می کنی مانند آزادگان (و یا اهل کرامت ) صبر ورز؛ و گرنه همانند نادانان نا آزموده (و چهارپایان) آن را فراموش کن.( همان ص 548 دو حدیث)
و نیز می فرماید: صبر و شکیبایی در نهایت پیروزی را به همراه خواهد داشت هر چند زمان به درازا کشد.( همان ص 499)
هم چنین فرمود: صبر بر دو گونه است: صبر بر مکاره و چیزهایی که تو را ناخوشایند است و صبر بر چیزهایی که دوست می داری و آن را از دست می دهی.( همان ص 478)